آیا تفکر استراتژیک فقط برای مدیران کسب و کار مفید است؟
این نوع از تفکر همچنانکه از نامش پیداست، قرار است شیوهای بهتر برای فکر کردن را به ما بیاموزد. به ما کمک کند منابع خود را بهتر ببینیم و ارزیابی کنیم و بتوانیم از فرصتهایی که در محیطمان وجود دارد، بیشترین بهره را ببریم.
تفکر استراتژیک در مقایسه با سایر موضوعات و حوزههای مربوط به استراتژی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. معمولاً با شنیدن نام استراتژی، مباحثی مانند برنامه ریزی استراتژیک یا اجرا و پیاده سازی استراتژی و یا حتی کنترل استراتژیک در ذهن ما تداعی میشود. اما تفکر استراتژیک در این میان سهم کمتری را به خود اختصاص میدهد. حتی بسیاری از کتابهایی که رسماً با عنوان تفکر استراتژیک عرضه شدهاند، در نهایت به تکرار جزئیات برنامه ریزی استراتژیک پرداختهاند.
این نوع از تفکر همچنانکه از نامش پیداست، قرار است شیوهای بهتر برای فکر کردن را به ما بیاموزد. به ما کمک کند منابع خود را بهتر ببینیم و ارزیابی کنیم و بتوانیم از فرصتهایی که در محیطمان وجود دارد، بیشترین بهره را ببریم. مطالعه و آشنایی با مفاهیم تفکر سیستمی و تصمیم گیری میتواند به درک عمیقتر این مبحث کمک کند. با مطالعه و یادگیری آن، میتوانید مفاهیم استراتژی کسب و کار را بهتر و عمیقتر درک کنید.
آیا تفکر استراتژیک فقط برای مدیران کسب و کار مفید است؟
اگر چه بسیاری می پندارند این نوع از تفکر در فضای کسب و کار کاربرد دارد. اما این سبک از تفکر قرار نیست صرفاً به بهبود مدیریت کسب و کارها کمک کند. از این منظر میتوان جنس آن را شبیه تفکر سیستمی دانست. تفکر سیستمی هم میتواند در فضای کسب و کار، به صورت گسترده مورد استفاده قرار بگیرد و تأثیرگذار باشد. اما به خوبی میدانیم که اثر اندیشیدن به شیوهی سیستمی به کسب و کار محدود نیست و میتواند بر سایر جنبههای زندگی ما نیز تاثیر بگذارد.
ریچ هورواث (Rich Horwath) در کتاب خود اشاره دارد که او در جلسات و سمینارها از حاضرین میپرسد: «آیا شما با تفکر استراتژیک آشنا هستید و خودتان را یک متفکر استراتژیک میدانید؟»
جالب اینجاست که الگوی پاسخ مخاطبان تقریباً همیشه و همهجا مشابه است.
مدیران ارشد با اطمینان میگویند: بله! قطعا! البته!
مدیران میانی با کمی تردید سرشان را تکان میدهند و به نوعی این ویژگی را – تا حدی – در خودشان تایید میکنند.
کسانی هم که در سطوح پایینتر سازمان هستند، معمولاً در برابر این پرسش سکوت میکنند.
گویی که ما جایی در گوشه ذهن خود پذیرفتهایم که کسی که به موقعیتهای برتر سازمانی میرسد احتمالاً باید تفکر استراتژیک داشته باشد و آنکس که به آن موقعیت نرسیده از توانایی تفکر استراتژیک بهره مند نیست. یا اصلاً در موقعیتی نبوده و نیست که به این توانمندی نیاز داشته باشد.
رابطه تفکر استراتژیک با برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
اگر انتظار دارید پاسخی شفاف و دقیق برای این سوال بشنوید، متاسفانه باید بگوییم که انتظار شما برآورده نخواهد شد. با وجودی که نویسندگان و متفکران حوزهی مدیریت، به سادگی و به صورت مکرر دو اصطلاح برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک را به کار میبرند، اما در مورد اینکه تفاوت این دو چیست و چه رابطهای بین این دو مفهوم برقرار است، اتفاق نظر وجود ندارد. تعریف و ویژگی های تفکر استراتژیک هم، از منبعی به منبع دیگر تغییر میکند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰